رای صیقل روح و روان ها / به دل دریائی ازایمان نشانیم
برای اولین مظلوم عالم / بسی خون دل ازچشمان چکانیم
هزاران لعنت و نفرین بسیار / به قاتل های مولا مان رسانیم…
—
امشب، شب ناله در فراق پدری مهربان است
که غیر از چاه و نخل و ماه، کسی گریهاش را ندیده بود
پدری دلسوز که با آه همه کودکان یتیم شریک بود
و غصههای همه را بر جان خود هموار میکرد
ولی کسی از غربت او و دردهای دلش
با خاری در چشم و استخوانی در گلو، خبر نداشت…
—
به نماز بست قامت که نهد به عرش پا را
به خدا علی نبیند به نماز جز خدا را
به نماز آخرینش چه گذشت من ندانم
که ندای دعوت آمد شه ملک لافتی را
همه اهل بیت عصمت زسرا برون دویدند
ابتا و واعلیا بنمود پر فضا را
—
به شهر کوفه در محراب طاعت / علی شد کشته در حال عبادت
ز پـور ملجم مردود کافر / بخون شد غوطه ور ساقی کوثر…
—
دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)
یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)
وقتی که شکافت فرق او در محراب
گفتند مگر نماز می خواند علی(ع)
به ادامه مطلب بروید
شبی که باید در عاشقی ثابتقدم بود. در طلب کوشید و بیدار ماند و دیدار جست و احیا گرفت و به نیایش پرداخت و کار خیر کرد و صالحات به جا آورد و به نیازمندان رسید و دانایی طلبید و به دانشآموزی پرداخت.
*****************
شب قدر، شبی که باید به یاد روی محبوب عزیز، آن یار پنهان رخسار، با دردمندیهای عاشقانه نالید و دیدار او را از خدای طلبید.
شب قدر، شبی که شیاطین در بند اسارتند و آدمیان ایمن از آنها.
*****************
شبی که در آن خطاب میآید: کجایند جوانمردان شبخیز که در آرزوی دیدار، بیخواب و بیآرام بودهاند و در راه عشق شربت بلا نوشیدهاند، تا خستگی ایشان را مرهم گذاریم و اندر این شب قدر ایشان را با قدر و منزلت گردانیم؛ که امشب، شب نوازش بندگان است و وقت توبه گنهکاران.
*****************
شبی است که «لیلة البراتش» خوانند: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند
*****************
شب قدر، فصل نزول آیات رحمانی بر بوستان جانهای روحانی است.
*****************
شب قدر، گاه رویش جوانههای الغوث الغوث بر عرصه لبهای تائب است.
*****************
شب قدر، بهترین منزلگاه نیایشگران سرسپرده به مهر حق است.
*****************
شب قدر، وقت شناخت قدر خویش است
به ادامه مطلب بروید